جهت مشاهده و دریافت صفحات روی آنها کلیک نمائید ...
به نام خدا پاسدار حرمت خون شهیدان
سلام و درود بر منجی عالم بشریت مهدی موعود، سلام و درود بر نائب بر حقش امام خمینی، با سلام و درود بر تمامی شهیدان صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران، با سلام و درود برتمامی مفقودین و معلولین و مجروحین و اسرا انقلاب اسلامی ایران.
زندگینامه و گذشه شهید علی اصغر احمدی
شهید علی اصغر احمدی در سال 1345 در یکی از روستاهای توابع ساری بنام معلمکلا در یک خانواده فقیر مذهبی و معتقد به اسلام دیده به جهان گشود. والدین وی او را از کودکی با مشقتها و سختیهای زیادی تا هفت سالگی همراه با کار و کوشش و کمک نمودن به پدرش در کشاورزی شروع به تحصیل نمود بعد از اتمام دوران دبستانی ابتدائی به علت نداشتن مدرسه راهنمایی روانه ساری شد و مدت یک سالی در آنجا تحصیل کرد. شهید احمدی به علت اینکه نتوانست به تحصیل ادامه دهد در همانجا شروع به صافکاری نمود. و ایشان مدت چهار سال تمام با جدیت و تلاش در کار موفق شد شغل صافکاری را به آسانی یاد بگیرد و در همین ایام بود که به خاطر اسلام و وطن اسلامی خویش در سپاه ساری قسمت بسیج ثبت نام کرد و از طرف بسیج ساری، شهید علی اصغر احمدی و چندین نفر دیگر را برای آموزش در دوم ماه مبارک رمضان 1362 با داشتن روزه به شهرستان منجیل روانه نمودهاند و ایشان را به مدت یک ماه با آموزشهای فشرده و بعد از چند روز مرخصی در روز پنجم شوال روانه رامسر شدند و بعد از رامسر به سوی کربلای ایران، شهر شهدای والفجر 2 شهر خون و قیام مهران روانه شدند و شهید علی اصغر احمدی با چندین تن از یاران صدیقش به سوی قلعه کله قندی مهران را شروع کردند و این حمله را با موفقیت به پایان رسانیدند و در این حمله سه نقطه از بدنش دست، پا و صورت مجروح گشت و هیچ گونه اهمیتی به آن نداد و از روی عشق خودش به خداوند در همانجا ماند و به خدمتش ادامه داد و در همان موقع بودکه یک پاتک را همراه با چندین تن از برادرانش شروع کردند و در همان پاتک بود که در تاریخ 24/5/62 و با موفقیت این پاتک و موقع برگشتن بر اثر یگ گلوله سنگین از سوی بعثیون صدامی از ناحیه سر و دست و پا و تمام ناحیه پشت زخمی شد و در همان موقع به سوی معبودش شتافت و جان را به جان آفرین تسلیم کرد. خاطرهایی که از نامهاش بر جا مانده" شهید احمدی در روز 22/5/62 نامهایی را برای خانوادهاش نوشته بود. فردا بیست چهارم یک پاتک داریم اگر شهید شدهام یا زنده ماندهام تا بیست و هفتم خودم را به ساری میرسانم یا مرا به ساری میآورند و یک معجزهای در اینجا رخ داده در روز بیست و هفتم شهید احمدی را به شهرستان ساری در سردخانه بوعلی آوردند و برادرش اطلاع دادند که پیکر پاکش را بازدید نماید و در مورخه 31/5/62 شهید را از مسجد جامع ساری تا میدان شهدا و از آنجا به زادگاهش روستای معلم کلا علیا تشیع شد و در همان جا به خاک سپرده شد".
روحش شاد و راهش مستدام باد.
وصیتنامه شهید علی اصغر احمدی
هدف از آمدن به جبهه الله بوده است و برای دین و اسلام خودم و من افتخار میکنم که شهید شدم پیام من این است که مسجد یک سنگر است و سنگرها را پر کنید و از مردم میخواهم جبههها را خالی نگذارند.
وَ الّذینَ آمَنُوا وَ هاجَروا وَ جاهَدوا فی سَبیلِ اللهِ بِاموالِهِم وَ اَنفُسِهِم اَعظَم دَرَجه عِندَ الله اُولئکَ هُم الفائِزُون
(آنان که ایمان آوردهاند از وطن خویش هجرت گزیدهاند و در راه خدا جهاد کردهاند و با مال و جان خویش در نزد خدا ارزش عظیمی دارند براستی که اینان رستگارند).
یا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم :(که ای کاش ما با اهل حق بودهایم)
ولی آن زمان دیر است امروز در عصر نزدیک به ظهور امام زمان (عج) یک صحنه آزمایش بزرگ در مملکت امام زمان ایجاد شده و کسانی که برای حق بر باطل بیاید به راه مقدسی میرود باید افتخار کند. ای برادران یک خورده فکر کنید و ببینید برنامه چه قرار است این راه خداست که مردم را به راه مقدس میکشاند ولی من افتخار میکنم که در راه حسین جان دادهام از برادران حزب الله میخواهم جبههها را ترک نکنند و هم چنین امام خمینی را دعا کنید. و از خواهران و برادران حزب الله تمنا میکنم که جبههها را خالی نگذارند.
سفارشات شهید علی اصغر احمدی به برادرش:
1- از قول من به اهالی محل سلام برسان که حجاب تنها برای زنها نیست بلکه مردها هم باید حجاب اسلامی را رعایت کنند.
2- مرا بالا معلم کلا دفن کنید. که شاید دیگران از من درس عبرت بگیرند و دیگر در خیابانها بی خود نگردند و در پی کسب مسائل دینی و اسلامی خود باشند.
3- به تمام فامیلهایم بگو برایم گریه و شیون نکنند و دوستانم برایم لباس سیاه به تن نکنند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سلام پدرم، سلام مادرم:
پدرم تو برای من خیلی زحمت کشیدی و من این راه حسین را انتخاب کردهام و بوی کربلا گرفتم و به ندای هل مَن ناصِرُو یَنصِرُونی حسین لبیک گفتم و به آرزوی خود رسیدهام. مادرم تو مرا دوست داشتی و بزرگم کردی و من هم تو را دوست داشتم ولی خدا را بیشتر از همه دوست دارم
من از شما خواهش میکنم هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید. شما باید افتخار کنید که همچنین پسری داشتهایدکه در این راه حسین جان داده.
از شما میخواهم سر قبرم همیشه خوشحال باشید و هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید.
برادرم اکثر شما باید افتخار کنید که همچنین برادری داشتهاید که این راه مقدس را قبول کرده و به جبهه رفته و در صحرای کربلا ایران جان داده و از شما خواهشی دارم به مادر بگویید گریه نکند این همه شهید میشوند اینها پدر و مادر ندارند. شما باید افتخار کنید باید خوشحال باشید همچنین پسری داشتهاید که در این راه مقدس شهید شده است از شما میخواهم برای تمامی فامیلها سلام برسانید و همچنین برای تمام رفیقها سلام مرا برسانید.
برای زهرا و اسماعیل و لیلا سلام بلند برسانید. خداحافظ. همه محلی هیچگونه خودتان را ناراحت نکنید
(متشکرم).
سلام بر تمامی شهدای بر حق گلگون کفن.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار
بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد.